...و روزهای من شروع می شود
نمی دونم از کی شروع شد! از اوایل نوجوونی یا یک کمی قبل تر یا بعدتر...راستش وقتش هیچ وقت مهم نبود...مهم این بود که شروع شده بود...یک حس...یک حس غریب که من رو بیش از پیش در خودم فرو برد و تنها شدم...البته هیچ وقت این تنهایی رو بروز ندادم ...اما در تنهایی غرق شدم...دوستام هم کم و بیش این حس رو داشتند البته من فکر می کنم همه در یه دوره ای از زندگیشون این طور حسی داشته باشند...عده ای برای فرار از این حس هر کاری می کنند...هر انسانی یه موقعی پیش میاد که حس کنه تنهاست و من چهار ساله این حس رو دارم...به خاطر همین شروع کردم به نوشتن ...اینقدر نوشتم که دفترم هم از نوشته هایم خسته شد اما من یک موجود زنده می خواستم که باهاش حرف بزنم نه یک دفتر...از چت و ... خیری ندیدم ...راستش در اینترنت من همیشه دنبال وبلاگها بیشتر می رفتم و می روم چون هر وبلاگ نشون دهنده شخصیت و عقاید یک انسان است و به خاطر همین من هم شروع کردم تا روزهای خودم رو در این وبلاگ برای شما تعریف کنم ... روزهایی که گاهی شاد و گاهی غمگین، گاهی غرق خستگی و گاهی پر از شادابی و نشاط هستند اما مهم این نیست مهم اینه که ما یه روزی رو داریم زندگی می کنیم که خیلی ها آروزش رو دارند...پس بیایید این دو روز دنیا را با هم باشیم... پس یاعلی و آغاز می کنیم روزهای با هم بودن را...
درباره خودم
مهدی مهدی هستم متولد 21 اسفند 1368 . خیلی وقت بود از تنهایی خسته شده بودم و بهترین راه حرف زدن و بیان عقایدم را وبلاگ یافتم لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :1
بازدید دیروز :4 مجموع بازدیدها : 54982 خبر نامه
وضعیت من در یاهو
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|